نویسنده: علی زمانیان
گاهی نام خودفریبی را امید میگذاریم.
"هنرِ ناامید زیستن"، زیستن است بی آن که چیزی برای امیدواری وجود داشته باشد. از ناامید بودن نهراسیم. چه بسیار افرادی که در شرایط فردی و جمعیِ تلخ و تاریکی بسر میبرند و نمیتوانند به یک رابطهی بد و موقعیت رنج آوری پایان دهند، زیرا جسارت ناامید شدن ندارند و به هر نحو ممکن و البته عموما ناآگاهانه، خود فریبی می کنند. اندک از احساس امیدی ته خورجین ذهنشان مانده است. آنان چشمشان را به واقعیتها میبندند و بر نقطهی ناکجاآبادِ به دست نیامدنی خیره میشوند. همین خودفریبی است که سیاه بختشان میکند. گاهی لازم است پرده ی پندار را کنار بزنیم و خودمان را از هر چه امید است تهی کنیم تا شاید از در جا زدن "در اینجا و اکنون" برهیم و مسیری تازه بجوییم.
هنر ناامید زیستن، چونان هنر پریدن بی پر و راه رفتن بی پا است. هنر شناکردن در استخر خالی از آب، هنر با زبانِ بسته سخن گفتن و حتی هنر بیخدا، مؤمنانه زیستن است. در عین بی افقی، به گشودن افقهای تازه اندیشیدن و در بن بستها در جستجوی یافتن مسیری جدید رفتن است. ایستادن در انتهای کوچه بنبست و زل زدن به دیوار بلند، همان خودفریبی بزرگ است. آن که در انتهای راه از حرکت باز ایستاده است، باید که از هر امیدی برای یافتن شکافی در دیوار دست بشوید و بگذارد همه ی وجودش را ناامیدی فرا گیرد. آن گاه در پی چارهای دیگر برمی آید. از ناامیدی میترسیم زیرا فریب را دستمایهی گریز از واقعیت کردهایم. زیرا با فریب خوشتریم.
✅ تلاش برای امیدوار ماندن، جانکاه و بیهوده است، هنر ناامید زیستن را بیاموزیم. آن چنان که کامو و سارتر زیستند. جهان را عاری از معنا و عبث و تهی از افق مییافتند. در رویکرد آنان هر گونه پروژهی معنابخشی به زندگی و هستی، پروژهی شکست خوردهای است. گویی آدمی در این جهانِ سراسر سوت و کور، موجودی "بیگانه" است. از این رو سعی وافری کردند تا در این جهان پوچ و بی معنا، هنر بی معنا زیستن را بیاموزند و بیاموزانند. تاریخِ عشق نشان میدهد که عشق، رنج است، عشق، اندوه فراق است. اما کسانی چون اریک فروم و یا مولانا جهد مستمری کردند تا "هنر عشق ورزیدن" را بیاموزانند. درس مهمشان این بود که چگونه با موفقیت، رنج عشق را بر دوش بکشیم. بر همین سبک و سیاق باید یاد بگیریم که چگونه با موفقیت، ناامید شویم.
"لئوتولستوی" در رمان آناکارنینا مینویسد: "همه ی خانوادههای خوشبخت شبیه همدیگرند، اما هر خانوادهی بدبختی به شیوهی خودش بدبخت است." و شاید بتوان جملهی تولستوی را این گونه ادامه داد که: همه ی انسانهای امیدوار شبیه همدیگرند، اما هر انسان ناامیدی، به شیوهی خودش ناامید است. جسارت به شیوهی خود زیستن را تمرین کنیم.
✔️ در زندگی فردی و اجتماعی شرایطی پیش می آید که در آن، ناامیدی"، رهایی بخش است.
درباره این سایت